برای قوی نشان دادن و رهبری به بهترین شکل، باید روی هوش هیجانی خود کار کنید. در تجربه من، این بهترین تغییری است که میتوانید برای تبدیل شدن به یک رهبر بهتر و ایجاد روابط قویتر با کارگران و مشتریان خود ایجاد کنید. اما منبع هوش هیجانی چیست؟ چگونه افراد مسئول یاد میگیرند که از آن استفاده کنند.
هوش هیجانی هم از طبیعت و هم از فرهنگ سرچشمه میگیرد. این امر بسته به عوامل زیادی در رهبران و مدیران مختلف به طرق مختلف ظاهر میشود. هوش هیجانی به رهبران، تیمها و سازمانها کمک میکند تا زمانی که هوشمندانه و با دقت از آن استفاده میشود، کار بهتری انجام دهند. هنگامی که از آن بی دقت یا عمدا استفاده شود، میتواند رهبران را فلج کند یا ببیند که از پیروان خود برای منافع خود استفاده میکنند.
تحقیقات نشان میدهد که افرادی که رهبران قوی هستند از نظر هیجانی باهوشتر هستند. این به رهبران کمک میکند تا هشیارتر باشند، مسئولیت بیشتری بر عهده بگیرند، بهتر ارتباط برقرار کنند و روابط قابل اعتمادی ایجاد کنند. رهبرانی که میتوانند با احساسات خود به شیوهای مثبتتر برخورد کنند، میتوانند به طور مؤثرتری با مشکلات برخورد کنند.
داشتن یک EQ بالا نه تنها شما را به یک رهبر بهتر تبدیل میکند ، بلکه به دیگران نیز کمک میکند. یک رهبر که خود را به خوبی میشناسد میتواند نیازهای عاطفی کارکنان خود را احساس کند و بر اساس این اطلاعات عمل کند. این نوع رهبر میتواند یک تیم را به شدت درگیر و افتخار به کار خود الهام بخشد.
روشهای بهبود هوش هیجانی
1.قبل از عمل فکر کن
یاد بگیرید که دیگران چه میگویند. وقتی گوش میدهیم، بهتر میتوانیم بفهمیم که دیگران چه میخواهند و چه احساسی دارند. این اجازه میدهد تا تفکر واضحتر اتفاق بیفتد. شما به خواستههای خود فکر نمیکنید و شروع به فکر کردن به خواستههای دیگران میکنید، که میتواند به شما کمک کند راهحلهای بهتری پیدا کنید که به افراد بیشتری کمک میکند.
2.افکار خود را کنترل کنید
ما نمیتوانیم تغییر دهیم که چه اتفاقی برای ما میافتد یا چه احساسی در لحظه داریم ، اما میتوانیم تغییر دهیم که چگونه به آنچه برای ما اتفاق می افتد واکنش نشان میدهیم اگر تمرین کنیم که تفکر خود را هدایت کنیم. به جای سرزنش کردن خود یا شخص دیگری وقتی اتفاق بدی میافتد ، سعی کنید بفهمید چرا این اتفاق افتاده است.
3.درک دیدگاههای دیگر
وقتی با کسی موافق نیستید ، باید به این فکر کنید که چگونه نیازها ، انگیزهها و احساسات او میتواند اولویتها و دیدگاههای او را شکل دهد. از آنها بپرسید که چرا اینگونه فکر میکنند و سعی کنید معنی آنها را درک کنید. وقتی کسی به شما صدمه میزند یا شما را عصبانی میکند ، با او به روشی آرام و بدون تهدید صحبت کنید. این میتواند به هر دو شما کمک کند تا آنچه را که اتفاق افتاده است درک کنید و از مشکلات آینده جلوگیری کنید.
4.مردم را تحسین کنید
وقتی به طور منظم از دیگران تمجید میکنید، مغز خود را آموزش میدهید تا به دنبال خوبیها باشد. این باعث میشود همدلی بیشتری داشته باشید و به شما کمک میکند نیازها و اهداف دیگران را درک کنید، تمجید همچنین گفتگوهای جدی در مورد موضوعات سخت را آسانتر میکند.
5.هرگز پیشرفت را متوقف نکنید
انتقاد گاهی اوقات میتواند ناراحت کننده باشد، اما مفید است زیرا به ما اجازه میدهد مسائل را از دیدگاه متفاوت ببینیم. وقتی بازخورد دریافت میکنید، از خود بپرسید: «چگونه میتوانم از این موضوع پیشرفت کنم و رشد کنم؟» همیشه فرض کنید جایی برای پیشرفت وجود دارد.
نتیجه
EQ ابزار ضروری است که به افراد با موقعیتهای بسیار متفاوت و نیاز به یافتن پاسخ کمک میکند. معتقدم که رهبران کسب و کار که EQ را به اندازه IQ ارزش قائل هستند، به موفقیت میرسند.
منابع
بدون دیدگاه